موضوع: "عاقبت منم اربعین کربلایی شدم"

عاقبت منم اربعین کربلایی شدم

پیوند: http://yasspeed.kowsarblog.ir/

 

در کانالی توی ایتا عضو بودم که اکثرا طلبه بودند، در ایام محرم ادمین ، پیامی رو در  کانال قرار دادن مبنی بر اینکه با کمک خیرین  کمک هزینه سفر کربلا برای ایام اربعین با قرعه کشی به برندگان اهداء می شود ،تا حالا کربلا نرفته بودم چندی قبل که با یکی از دوستان توی سفر ی همراه بودم از خاطرات سفرهای متعددی که به کربلا مشرف شده بودن ، صحبت میکردند . به من گفتن که چرا کربلا نرفتی؟ گفتم که هزینه اش رو نداشتم . بهم گفت : خودت نخواستی وگرنه هزینه اش مهم نبوده. کلی برایم از سخنان بزرگان در مورد سفر و زیارت آقا امام حسین (علیه السلام ) گفتند . گرچه اکثر صحبت ها برایم تکرار بودند اما انگار که خیلی تازگی داشتند. با ولع گوش میدادم و در دلم حسرت میخوردم تازه هنوز کمی درگیر شده بودم که یعنی امکان دارد ،منم بتوانم راهی شوم اما فکرم فقط درگیر هزینه ها شده بود چون خونواده هزینه ی مازاد نداشتند که بهم کمک کنند تا اینکه قرعه کشی کانال جرقه ای برایم شد . و قبلش یعنی درست یک روز قبل از محرم چله زیارت عاشورای با سبک توصیه شده  آیت الله حق شناس (رحمت الله علیه) برای حل مشکلی بر داشته بودم .که چند روز بعد با دیدن پیام در کانال نیت سفر کربلا رو هم اضافه کردم دقیقا روز سوم محرم ساعت 4 بعد از ظهر بود که  اسمم رو برای قرعه کشی با نا امیدی به پی وی ادمین فرستادم هنوز 15 دقیقه نگذشته بود که گوشی رو برداشتم زنگ بزنم دیدم ادمین کانال پیام دادن شما برنده کمک هزینه سفر اربعین شدید، سریع شماره کارت بفرستید مات و گنگ  شماره کارتم را فرستادم .5 دقیقه نگذشت که هزینه به کارتم واریز شده بود دلم غوغا شد زبانم را نمی توانستم تکان بدهم شوق ناباوری تمام وجودم رو گرفته بود دو روز بعد دفتر پلیس 10+ رفتم. برای گرفتن پاسپورت هنوز منگ بودم باورم نمیشد با بهت فرم ها رو پر میکردم انگار که دستهایم حس نداشتن گوشی از دستم افتاد بار دیگر خودکارم افتاد ،هر روز منتظر بودم که از پست خبری شود پاسپورتم که رسید تازه فکرم در گیر هزینه های زیاد سفر بود و من فقط 150 هزارتومان پول برایم باقی مانده بود. که هزینه ویزا هم نمی شد، چند روز بعد کارت هدیه ی 100 هزار تومانی از دفتر اتحادیه انجمن ها ی دانش آموزی بدستم رسید بابت زحمات یک فصل کارفرهنگی در مدارس شهرمان،یکی از دوستانم گفتن که مسجد محل ما 250 هزار تومان وام به مسافرین اربعین می دهد اسمم رو برای مسؤلشان فرستادند دو روز بعد پول بدستم رسید درگیر بودم همه جا سؤال میکردم .که با کدام کاروان اسم بنویسم که هزینه ی کمتری داشته باشه اما همه ی کاروانها مبلغ بالای یک میلیون هزینه میگرفتند. تا اینکه بعد از ظهر دوهفته مانده به اربعین بود که با دانش آموزان انجمنی در محل دفتر جلسه ی قرارگاهی و توزیع اقلام فرهنگی داشتم با بچه ها صحبت میکردم روند کار را میگفتم که سر صحبت سفر اربعین و کربلا باز شد،یکی از دانش آموزا گفت : خانم بابای من هرسال با ماشین شخصی تا لب مرز میرود و رایگان چهار نفر مسافر را همراهش می برد الان باهاش تماس میگیرم ببینم جای خالی دارند شما هم همراهشون بروید خیلی خوشحال شدم دونفر جای خالی داشت که من و دوستم هم همراهشون برویم،تا اینکه روز یکم آبان صبح زود کنار شهدای گمنام شهرمان با راننده قرار گذاشتیم که از آنجا عازم شدیم همه چیز خوب بود تا رسیدیم شهر شیراز ،من به کلی حالم بد شد ،سرگیجه شدید و خیلی بالا میاوردم اصلا سابقه نداشت توی سفر اینقدر وضع جسمی ام خراب شود تا نزدیک ساعت ده شب بود که رسیدیم شهر نورآباد ممسنی اول شهر آقای راننده از موکبی که تقریبا ورودی شهر بود آدرس بیمارستان را گرفتند.فکر کنم اسمش بیمارستان حضرت ولی عصر (عج) بود خیلی حالم بد بود بطورئیکه نمی توانستم قدم بر دارم به سختی راه رفتم نوبت دکتر گرفتیم .شلوغ بود.دکتر بعد از معاینه گفتن خانم شما مسموم شدید. باید بستری شوید .سرم و آمپول نوشتند .سه چهار ساعتی طول کشید تا کمی بهتر شدم همراهیان گفتند .که شب را همین جا استراحت کنیم از آنجائیکه بدنم ضعیف شده بود و داروها و سرم که تمام شد .حالت بیقراری شدید در پاهایم حس میکردم دوست داشتم از شدت درد فقط راه بروم خیلی درد داشتم سوار شدیم کنار مسجدی پیاده شدیم .آن شب را فقط دوساعت به بدبختی تمام آقا امام حسین و حضرت زهرا را صدا میزدم و گریه میکردم از درد پاهایم تا اینکه خوابم برد.بیدار شدم اذان صبح بود حالم خیلی خوب شده بود هیچ اثری از دردهای پا،تهوع و سرگیجه ام نبود ونماز را .ه خواندیم حرکت کردیم تا اینکه آقای راننده گفتن که صدای از گیر بکس ماشین می شنوم.

ادامه »

موتور جستجوی امین