موضوع: "شور و شعور حسینی"

#خاطره_ماندگار


خاطره شاید نباشد چیزی که براتون می نویسم، شاید یاد آوری،گذری باشد از سالهای نه چندان دور که بی آلایش و بی ریا مردمانی عزاداری آقا امام حسین (علیه السلام) رو با دست های خالی اما دلهای مالامال از عشق انجام میدادند.
یادم میاید در سالهای ۷۲ و ۷۳ در روستای کوچک ما، که نه مسجدی داشتیم و نه حسینیه ای، فاصله ای تقریبا نیم ساعت یا بیشتر با روستای کنارمونداشتیم که برای عزاداری آن هم پیاده و در آن تاریکی و ظلمات شب ها، بدون هیچ امکاناتی ، که زن و مرد، کوچیک ، بزرگ میزدند به جاده. تا اینکه در محله مان، یک نفر داوطلب شد که جلوی خانه اش را به یک #حسینیه کوچیک موقت درست کند تا اینکه مردم در سختی و رنج نباشند . سایبانی با شاخه های خرما، عَلَمی که با تکه پارچه های نو که خانمهای روستا آورده بودند،  نصب آن در وسط حیاط باز و بدون دیوار خانه شان ،استکان های قرضی خانم های همسایه، فقط دوتا اتاق داشتند که یکی رو اختصاص داده بودن به طلبه ای که از مشهد آمده بود جهت اقامت #دهه_محرم و اتاق دیگری که هم آشپزخانه بود هم اتاق خوابشان با ۶ فرزند قد و نیم قدی که داشتن، عصرها پسر بزرگ به  درب خانه هم محلی هایشان میرفت برای تهیه یخ و زیر انداز مراسم شب، و دخترها هم حیاط خاکی خانه شان رو آب و جارو میکردن و استکان و چای و قند رو آماده میکردن . و مردهای محله شان هم برای تهیه نذری روزِ #دهم_عاشورا با عَلَم پارچه ای بر دوش و نوای قشنگ محلی مداحی میکردن و سینه زنان به روستاهای اطراف میرفتند جهت گرفتن نذری ها مردم، چقدر قشنگ بود هم همهه بچه های کوچک ، نوجوان حتی جوان با شنیدن صدای مداح و دیدن عَلَم به دوشان، و اشک مادران و پیر زنان در ورودی خانه هایشان به استقبال علمداران و نوحه خوانان میرفتند
که باشوق و شتاب هم می رفتند که  نذری هایشان رو تحویل بدهند.عزاداری برای آقا امام حسین ( علیه السلام) در این روستا نیازی به تشریفات آن چنانی نداشت چرا که دلهای عاشقان امام با آن سادگی ها بسیار روشن و یقین شان و ارادتشان بسیار محکم بود.

 

موتور جستجوی امین